آیه 36 سوره نساء
<<35 | آیه 36 سوره نساء | 37>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و خدای یکتا را پرستید و هیچ چیزی را شریک وی نگیرید و نسبت به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران و همسایه دور و نزدیک و دوستان موافق و رهگذران و بندگان که زیردست تصرف شمایند نیکی کنید، که خدا مردم متکبّر خودپسند را دوست ندارد.
و خدا را بپرستید، و چیزی را شریک او قرار ندهید، و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه نزدیک و همسایه دور و همنشینان و همراهان و در راه ماندگان و بردگان نیکی کنید؛ یقیناً خدا کسی را که متکبّر و خودستاست، دوست ندارد.
و خدا را بپرستيد، و چيزى را با او شريك مگردانيد؛ و به پدر و مادر احسان كنيد؛ و در باره خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و همنشين و در راهمانده و بردگان خود [نيكى كنيد]، كه خدا كسى را كه متكبر و فخرفروش است دوست نمىدارد:
خداى را بپرستيد و هيچ چيز شريك او مسازيد و با پدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و همسايه خويشاوند و همسايه بيگانه و يار مصاحب و مسافر رهگذر و بندگان خود نيكى كنيد. هرآينه خدا متكبران و فخرفروشان را دوست ندارد.
و خدا را بپرستید! و هیچچیز را همتای او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکی کنید؛ همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان، و همسایه نزدیک، و همسایه دور، و دوست و همنشین، و واماندگان در سفر، و بردگانی که مالک آنها هستید؛ زیرا خداوند، کسی را که متکبر و فخر فروش است، (و از ادای حقوق دیگران سرباز میزند،) دوست نمیدارد.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ذى القربى: صاحب قرابت (خويشاوند) . قربى: قرابت نسبى.
الجار الجنب: همسايه اى كه اجنبى است، خويشاوند نيست. جنب (بر وزن شتر) وصف است به معنى مجنوب و كنار شده (كنار شده از خويشاوندى).
الصاحب بالجنب: جنب (بر وزن عقل) به معنى پهلو، طرف و كنار است . يعنى: رفيقى كه در كنار انسان است.
ابن السبيل: پسر راه. مسافرى كه از وطن و مال، دستش كوتاه شده است. جز سبيل معرفى ندارد. گويى پسر راه است (درمانده).
مختال: متكبر. خيل: گمان. خيلاء: تكبر از روى خيال و فرض. مختال به معنى متكبر از همين ماده است.
فخور: فخر فروش. كسى كه از روى تكبر مفاخر خود را مى شمارد و به رخ مردم مى كشد.
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است.
شأن نزول:
سلام الجعفى از امام محمدباقر عليهالسلام و ابان بن تغلب از امام جعفرصادق عليهالسلام روايت كنند كه درباره رسول خدا صلى الله عليه و آله و امام على مرتضى عليهالسلام نازل گرديده، آن هم بنا به حديث معروف نبوى كه فرمود: (انا و على ابوا هذه الامّة).
مراد اين آيه شريفه از احسان به والدين، رسول خدا صلی الله علیه و آله و على مرتضى علیهالسلام است كه از راه پيروى و اطاعت از روش آن دو بزرگوار كه به منزله پدران امت مى باشند، احسان به آنها ثابت ميگردد.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً «36»
جلد 2 - صفحه 66
و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد و به بستگان و يتيمان و بينوايان و همسايهى نزديك و همسايهى دور و يار همنشين و در راه مانده و زيردستان و بردگانتان (نيز نيكى كنيد.) همانا خداوند، هر كه را متكبّر و فخرفروش باشد، دوست نمىدارد.
نکته ها
اين آيه، از حقّ خدا «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ» تا حقّ بردگان «مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ» را بيان كرده و اين نشانهى جامعيّت اسلام است.
«الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ»، شامل همسايهى فاميل و غير فاميل، هم عقيده و غير هم عقيده نيز مىشود. به گفتهى روايات تا چهل خانه از هر طرف، همسايهاند. «1» يعنى در مناطق كوچك، همه همسايهاند.
«الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ»، شامل رفقاى دائمى يا موقّت، رفقاى سفر، يا آنان كه به اميد نفعى سراغ انسان مىآيند، مىشود.
«ابْنِ السَّبِيلِ»، ممكن است در وطن خود متمكن باشد و ما شناختى از او و بستگانش نداشته باشيم، فقط بدانيم كه درماندهى در سفر و فرزند راه است كه بايد مورد حمايت مالى قرار گيرد.
«مختال»، كسى است كه در دنياى خيال، خود را بزرگ مىپندارد و تكبر مىكند. اگر به اسب هم «خيل» مىگويند چون متكبّرانه راه مىرود.
احسان به پدر و مادر، شامل محبّت، خدمت، كمك مالى، علمى، عاطفى و مشورت با آنان مىشود.
شرط احسان به والدين خوب بودن آنان نيست، ولى اطاعت از والدين در صورتى است كه آنان به امرى بر خلاف رضاى خدا فرمان ندهند.
امام صادق عليه السلام فرمودند: پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام پدران اين امّت هستند، زيرا در قرآن آمده:
«1» وسائل ج 12 ص 131
جلد 2 - صفحه 67
اعْبُدُوا اللَّهَ ... وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً «1»
پیام ها
1- تنها عبادت خدا كافى نيست، دورى از هرگونه شرك و ريا لازم است. وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا ...
2- نيكى به پدر و مادر، در كنار بندگى خدا وتوحيد مطرح است. وَ اعْبُدُوا اللَّهَ ... وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً
3- خداپرست واقعى بايد نسبت به بستگان، محرومان و همسايگان خود، متعهّد و مسئول باشد. اعْبُدُوا اللَّهَ ... بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى
4- همسايگان دور نيز بر انسان حقّ دارند. «الْجارِ الْجُنُبِ»
5- در احسان كردن به اولويّتها توجّه كنيد. نام والدين قبل از بستگان و نام آنان قبل از يتيمان آمده است.
6- بىتوجّهى به والدين و بستگان و يتيمان و محرومان جامعه، نشانه تكبّر و فخر فروشى است. «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً»
7- احسان، بايد همراه با تواضع باشد. در ابتداى آيه سفارش به احسان شد و در پايان از تكبّر نهى شد. «لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً (36)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 427
چون حق تعالى در آيات متقدمه امر فرمود بندگان را به مكارم اخلاق در امر يتامى و ازواج و عيال، بعد از آن بيان اخلاق حميده و محاسن پسنديده نمود در باب احسان؛ و به جهت آنكه محاسن افعال و محامد خصال، بدون عبادت ذات احديت بر وجه وحدانيت و تنزيه او از شرك در معبوديت مثمر مثبوت نبود، لذا بر طريق عطفيت اوّل امر به توحيد مىفرمايد:
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً: و بپرستيد و عبادت كنيد خدا را به وحدانيت، و تعظيم نمائيد او را در معبوديت، و شريك قرار مدهيد به او در عبادت چيزى را؛ زيرا ذات اقدس الهى، منعم حقيقى است كه اعطاى نعم وافره ظاهرى و باطنى به انسان مرحمت فرموده، و عقل سليم عبادت و اطاعت چنين منعمى را لازم شمارد.
تبصره: در اين آيه شريفه ده قسم اخلاق حسنه را ذكر فرموده:
اول: امر به عبادت. و عبادت عبارت از هر فعل و ترك كه اتيان شود به آن به مجرد امر الهى، و داخل است در آن جميع اعمال قلوب و تمام افعال جوارح.
پس تخصيص به توحيد ندارد.
دوم: امر به اخلاص در عبادت به نهى از شرك، زيرا كسى كه عبادت كند با خدا غير را، مشرك باشد و عبادتش خالص نيست، و شرك هم مانند توحيد، درجات دارد.
در كافى به حذف اساتيد: عن بريد العجلىّ عن ابى جعفر قال: سئلته عن ادنى ما يكون به العبد مشركا قال: فقال: من قال للنّواة: انّها حصاة، و للحصاة:
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 428
انّها نواة ثمّ دان به. «1» بريد عجلى روايت كند كه سؤال نمودم از حضرت باقر عليه السّلام ادنى مرتبهاى را كه بنده مشرك شود، حضرت فرمود: كسى كه بگويد هسته خرما سنگريزه است، و به سنگريزه بگويد كه هسته خرما است.
پس عبادت خدا را به آن نمايد و اعتقاد و اظهار كند كه آن از جانب اللّه است.
شيخ بهائى فرموده: شايد مراد اين است كه كسى معتقد شود شيئى را از دين، و حال آنكه در واقع از دين نباشد. و عبادت خدا را به آن نمايد، پس او ادنى مرتبه شرك را داراست، گرچه آن شىء جزئى باشد مثل اعتقاد هسته خرما را سنگريزه.
مجلسى (رحمه اللّه) فرمايد: «ثمّ دان به» اشاره است به اينكه شرك، وقتى باشد كه عبادت خدا را به آن نمايد و اعتقاد و اظهار كند كه از جانب الهى است. به عبارت ديگر تشريع، و بدعت باشد؛ به خلاف آنكه گويد فلان امر اين است و حال آنكه چنين نباشد، لكن نسبتش را به خدا ندهد و ممكن است گفته شود: در تشبيه «نواة» به «حصاة» اشعار است به اينكه آن شيئى از ضروريات دين باشد، مانند هسته خرما و سنگريزه كه ضرورى و هر كسى آن را شناسد. لكن ساير اخبار اين باب دلالت دارد بر اعم بودن آن. پس هر كه ابداع و احداث كند در دين چيزى را، پس او مشرك است، زيرا شريك نموده بر ذات الهى و شرك آورده به مقام اقدس سبحانى، چه متابعت كرده در اين امر، شيطان يا ساير طواغيت يا نفس و هوى را. و اين شرك به معنى اعم باشد.
وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً: سيّم اخلاق حسنه آنكه: برّ و نيكوئى كنيد به پدر و مادر نيكوئى كردنى به قول و فعل. از آيه شريفه معلوم مىشود حق تعظيم والدين، كه مقارن ساخته به عبادت و توحيد و ذات اقدس خود. و اخبار كثيره وارد شده از جمله:
1- «كافى» به حذف اساتيد عن محمّد بن مروان قال قال ابو عبد اللّه
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الشرك، صفحه 397، حديث اوّل.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 429
عليه السّلام: ما يمنع الرّجل منكم ان يبرّ والديه حيّين و ميّتين، يصلّى عنهما و يصوم عنهما ... فيكون الّذى صنع لهما، و له مثل ذلك فيزيده اللّه عزّ و جلّ ببرّه و صلته خيرا كثيرا. محمد بن مروان روايت كند از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود:
چه منع كند مردى را از شما اينكه نيكوئى كند والدين خود را، زنده باشند آن دو يا مرده. بعد بيان برّ را نسبت به آنها فرمايد كه: نماز گزارد از قبل آن دو، و حج نمايد از طرف آنها، و روزه بدارد به نيت آنان. پس ثواب عملى كه بجا آورده براى والدين او است؛ و براى او هم مثل آن ثواب باشد. پس زياد فرمايد خداوند عز و جل به سبب برّ و صله او، خير كثيرى را.
2- عن «هشام بن سالم» عن ابى عبد اللّه عليه السّلام قال جاء رجل الى النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فقال: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من ابرّ؟ قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امّك. قال: ثمّ من؟ قال امّك قال: ثمّ من؟ قال امّك قال: ثمّ من؟ قال: اباك. «1» هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السّلام روايت كند كه فرمود: آمد مردى خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد: به كه نيكوئى نمايم؟ فرمود: مادرت را، تا سه مرتبه؛ در مرتبه چهارم فرمود: پدرت را.
3- اكبر الكبائر الشّرك باللّه و عقوق الوالدين.
4- الخصال- بسند معتبر عن الصّادق عليه السّلام قال قال امير المؤمنين عليه السّلام: من احزن والديه فقد عقّهما. امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: هر كه محزون نمايد والدين را، پس بتحقيق عاق شود آنها را.
«العياشى» عنهما فى هذه الاية انّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم احد الوالدين و علىّ عليه السّلام الاخر. «2» چهارم اخلاق حسنه: وَ بِذِي الْقُرْبى چهارم- اخلاق حسنه عشره: وَ بِذِي الْقُرْبى: و نيكوئى به خويشان
«1» همان مدرك، باب البر بالوالدين، صفحه 159، حديث 7.
«2» تفسير عيّاشى، جلد 1، صفحه 241، حديث 129، از امام باقر عليه السّلام.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 430
نزديك به صله رحم:
1- كافى به حذف اسانيد عن ابى حمزه قال: قال ابو جعفر عليه السّلام صلة الارحام تزكّى الاعمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تيسّر الحساب و تنسئ فى الاجل. «1» ابو حمزه از حضرت باقر عليه السّلام روايت كند كه فرمود: صله ارحام، تزكيه نمايد اعمال را، و نموّ دهد اموال را، و دفع كند بلاها را، و آسان گرداند حساب را، و تأخير اندازد موت را.
2- عن جابر عن ابى جعفر عليه السّلام قال قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: اوصى الشّاهد من امّتى و الغائب منهم و من فى اصلاب الرّجال و ارحام النّساء الى يوم القيمة ان يصل الرّحم و لو كان منه على مسيرة سنة فانّ ذلك من الدّين. «2» جابر از حضرت باقر عليه السّلام روايت كند كه فرمود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: وصيت مىكنم حاضر از امت خود و غائب از ايشان و كسى كه در اصلاب رجال و ارحام نساء باشد تا روز قيامت اينكه: صله نمايد رحم را و اگرچه دور باشد از او فاصله يك سال راه. پس بدرستى كه اين از لوازم دين است.
پنجم محسنات: وَ الْيَتامى: و به يتيمان به دلنوازى و سازگارى و ترحم و احسان نسبت به آنها. ابن عباس گويد: احسان به يتامى آنكه مدارا كند به آنها و تربيت نمايد ايشان را و مسح كند سرشان را. و اگر وصى آنها باشد، پس بايد مبالغه نمايد در حفظ اموال آنان.
ششم خصائل مأموره: وَ الْمَساكِينِ: و احسان به فقرا كه بر قوت سال قادر نباشند، به صدقات و زكوات.
در ليلة الاسرى ذات اقدس الهى به حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خطاب فرمايد: يا احمد، بدرستى كه محبت براى خدا، آن محبت فقرا و تقرب
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب صلة الرّحم، صفحه 150، حديث 4.
تفسير اثنا عشرى ج2 431
«2» همان مدرك، صفحه 151، حديث 5.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 431
به ايشان است. حضرت عرض كرد: يا رب كيستند فقرا؟ فرمود: كسانيند كه راضى شوند به قليل رزق و صبر نمايند بر گرسنگى و شكر نمايند بر نعمت و شكايت ننمايند گرسنگى و تشنگى خود را و دروغ نگويند به زبانهاى خود و غضب نكنند بر پروردگار به تنگى و عسرت و مغموم نشوند به آنچه فوت شود از ايشان، و مسرور نگردند به آنچه عطا شود به ايشان. يا احمد، دوستى من، دوستى با فقراست. پس نزديك بشو به فقرا و تقرب جوى مجلس آنان را به نزديك شدن، و دورى كن اغنيا را و دور بدار مجلس آنان را از خود، پس بدرستى كه فقرا دوستان من باشند.
هفتم صفات محسنه: وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى: و احسان به همسايگان خويش، كه هم حق جوار و هم حق قرابت دارند. و مرحمت و شفقت نمودن به آنان، يا نيكوئى به كسانى كه قرب جوار دارند.
1- الكافى عن الباقر عليه السّلام: حدّ الجوار اربعون دارا من كلّ جانب من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله. «1» 2- عن الصّادق عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:
كلّ اربعين دارا جيران من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله. «2» 3- حسن الجوار يزيد فى الرّزق. «3» 4- حسن الجوار يعمر الدّيار و يزيد فى الاعمار. «4» 1- در كافى حضرت باقر عليه السّلام فرمايد: حد جوار و همسايه، چهل خانه است از هر طرفى پيش از رو و پشت سر و از راست و از چپ.
2- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر چهل خانهاى، همسايه باشند از پيش رو و پشت سر و
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب العشرة، باب حدّ الجوار، صفحه 669، حديث 2.
«2» همان مدرك، حديث اوّل.
«3» همان مدرك، باب حقّ الجوار، صفحه 666، حديث 3.
«4» همان مدرك، صفحه 667، حديث 8.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 432
راست و چپ.
3 و 4- و ايضا فرمود: نيكوئى همسايهها، زياد نمايد در رزق؛ و فرمود:
نيكوئى همسايهها، معمور گرداند شهرها را و زياد نمايد عمرها را.
و ايضا حضرت كاظم عليه السّلام فرمايد: نيست نيكوئى همسايهها بازداشتن اذيت، و لكن حسن جوار، صبر نمودن تو باشد بر اذيت.
در منهج- مروى است كه مردى خدمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض نمود: يا رسول اللّه قلبم سخت شده و از رقت و نرمى دور گشته.
فرمود: بر پدر و مادر نيكوئى كن و مسكينان را طعام بده و دست به سر يتيمان كش و اطعام كن آنها را و با همسايهاى كه اقربا و يا بيگانهاند صله و عطا نما، و ايشان را مرنجان. عرض كرد: يا رسول اللّه حق همسايه بر همسايه چه چيز است؟ فرمود: حقوق او آنكه اگر تو را دعوت كند، اجابت كنى. و اگر فقير شود، دستگيرى او نمائى. و اگر قرض خواهد، بدهى. و اگر خيرى به او رسد، تهنيت گوئى. و در مصيبت، او را تعزيت نمائى. و در فوت، به جنازه او حاضر شوى. و ديوار بر بالاى ديوار او بلند نكنى تا منع باد كند از او، و او را مرنجانى به منع مطبوخات خود.
هفتم- از خصال ممدوحه مأموره: وَ الْجارِ الْجُنُبِ: و نيكى به همسايه بيگانه كه خويشى ندارند، يا همسايه دور، يا به همسايه كافر.
در تفسير صافى- قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: الجيران ثلثة فجار له ثلثة حقوق: حقّ الجوار و حقّ القرابة و حقّ الاسلام، و جار له حقّان: حقّ الجوار و حقّ الاسلام، و جار له حقّ واحد: حقّ الجوار و هو المشرك من اهل الكتاب. «1» فرمود:
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: همسايه سه طايفهاند: يكى آن كه او را سه حق است بر تو: حق همسايه و حق قرابت و حق اسلام؛ و او خويشى است كه همسايه باشد، چه او هم حق جوار و هم حق قرابت و هم حق اسلام دارد. دوم:
«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 450.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 433
همسايهاى كه دو حق دارد: حق همسايگى و حق اسلام، و او همسايه مسلمان است. سوم: آنكه او را حق همسايگى فقط است، و او همسايه مشرك اهل كتاب باشد.
هشتم از محسنات اخلاقيه: وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ: و احسان به همنشين و هم صحبت. زمخشرى گفته: مراد، مصاحب است، و يمكن رفيق در سفر، يا شريك در تعلم علم، يا آموختن حرفه و صنعت باشد. يا همنشين در مسجد و مجلس، يا زوجه يا خادم، يا غير آن كه نيكوئى نمايد به آنها به مهربانى، موعظه، نصيحت، امر به معروف، نهى از منكر.
فى الكافى به حذف اساتيد عن شعيب العقر قوفى، قال: سمعت ابا عبد اللّه عليه السّلام يقول لأصحابه: اتّقوا اللّه و كونوا اخوة بررة متحابّين فى اللّه متواصلين متراجمين، تزاوروا و تلاقوا و تذاكروا امرنا و احيوه. «1» حضرت صادق عليه السّلام فرمايد به اصحاب خود: بترسيد مخالفت خدا را، و باشيد برادران خير خواه، و دوستى كننده در راه خدا، مواصله كننده رحم نماينده، زيارت كنيد و ملاقات نمائيد يكديگر را و مذاكره نمائيد امر ما را و زنده نمائيد آن را.
علامه مجلسى رحمه الله فرمايد: مراد به امر ايشان، امامت و دلايل و فضائل و صفات ائمه هدى است، يا اعم از آن؛ و روايت اخبار و نشر آثار و مذاكره علوم ايشان و زنده كردن علوم آنها به تعاهد و نوشتن و روايت نمودن و حفظ آنها از اندراس، و اين اظهر باشد.
نهم از صفات محسنه: وَ ابْنِ السَّبِيلِ: و نيكوئى و احسان به راهگذران و غريبان، اگر چه در شهر خود غنى بوده باشند. ابن عباس گويد: مراد، اكرام مهمانان است.
1- در جامع الاخبار- عن النبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: الضّيف دليل
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 175، باب التراحم و التعاطف، حديث اوّل.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 434
الجنّة. «1» 2- عنه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: اذا اراد اللّه بقوم خيرا اهدى اليهم هديّة، قالوا و ما تلك الهديّة؟ قال الضّيف ينزل برزقه و يرتحل بذنوب اهل البيت. «2» فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: مهمان دليل و راهنماى بهشت است.
و نيز فرمود: هرگاه خدا اراده خيرى به قومى فرمايد، مىفرستد به آنها هديه. عرض كردند: چيست آن هديه؟ فرمود: مهمان وارد شود بر رزق خود، و آلوده شود به گناه اهل خانه، يعنى سبب محو سيّئات اهل خانه شود.
دهم از محسنات حميده: وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ: و احسان به بندگان و پرستاران كه در تصرف شما باشند.
در منهج- أبو ذر غفارى روايت كند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم غلامى به من بخشيد، و فرمود: او را نيكو دار و طعامى كه خود مىخورى، به او ده و آنچه خود مىپوشى، او را بپوشان. روزى پيراهنى داشتم، آن را پاره، و نصف به او دادم و نصف را پوشيده، به مسجد رفتم. حضرت فرمود: پيراهن را چرا پاره كردى؟ واقعه را به عرض رسانيدم. فرمود: احسنت، او را نيكو دار. به خانه آمدم، غلام را آزاد نمودم. در مراجعت، حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: غلام را چه كردى؟ گفتم: او را به رضاى الهى آزاد كردم. فرمود:
خدا تو را اجر مرحمت فرمايد. «3» و نيز حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: آخرين سخن رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين بود كه: الصّلوة و ما ملكت ايمانكم. «4» إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً: بدرستى كه خداوند دوست نمىدارد به اعطاى ثواب، هر كه را باشد «مختال»، يعنى خرامنده به تكبر كه ننگ دارد از احسان به والدين
«1» بحار الانوار، جلد 75، صفحه 460، حديث 14.
«2» مدرك ياد شده، صفحه 461.
«3» منهج الصادقين، جلد 3، صفحات 24- 25.
«4» نماز بخوانيد و زير دستان خود را نيكو داريد. مدرك ياد شده.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 435
و اقارب و همسايه و مهمانان و غلامان. «فخور» يعنى نازنده و خود ستاينده كه تفاخر كند بر ايشان و حقوق الهى را ادا نكند و به احسان به خلق نپردازد.
تحقيق: شبههاى نيست كه اين آيه مجتمع و متضمن بيان اركان اسلام و تنبيه بر مكارم اخلاق است. و هر كه به دقت تدبر نمايد و به فكرت تذكر كند، البته او را غنى گرداند از موعظه و هادى شود به علوم كثيره. امام قشيرى گفته:
هرگاه همسايه مستحق احسان تو باشد، پس حق همسايه نفس كه دل است، به طريق اولى خواهد بود، كه خواطر متفرقه و خيالات رديه را از او بازدارى، و با همسايه دل كه روح است احسان نمائى و او را از مساكنت با مكونات و مجاورت با موجودات منع كنى، و همسايه روح كه سر است، از غيبت بواطن شهودات و حجابات مكاشفات مانع شوى، و از همه اولىتر آنكه از سرّ فرمايش «وَ هُوَ مَعَكُمْ» غافل نگردى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً (36)
ترجمه
و عبادت كنيد خدا را و شريك ننمائيد با او چيزى را و نيكوئى كنيد به پدر و مادر نيكوئى كردنى و بصاحب قرابت و يتيمان و درماندگان و همسايه نزديك و همسايه دور و مصاحب همجوار و راه گذار محتاج و آنكسانيكه مالك است دستهاى شما همانا خداوند دوست ندارد كسيرا كه باشد متكبر ستاينده خود..
تفسير
عياشى از صادقين عليهما السلام نقل نموده در اين آيه كه مراد از والدين پيغمبر (ص) و امير المؤمنين عليه السلام است و در كافى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه حدّ جوار چهل خانه است از هر سمت رو برو و پشت سر و دست راست و دست چپ و از حضرت صادق (ع) نيز روايت شده است و نيز از آنحضرت روايت شده است كه حسن جوار موجب زيادتى رزق است و حسن جوار سبب آبادى ديار و طول اعمار است و از حضرت كاظم (ع) روايت شده است كه حسن جوار ترك آزار نيست بلكه صبر بر آزار جار است و از پيغمبر (ص) روايت شده است كه همسايهها سه قسمند بعضى از آنها سه حق دارند حق جوار و حق قرابت و حق اسلام و بعضى دو حق حق جوار و حق اسلام و بعضى يك حق كه حق جوار است و آن مشترك بين اهل كتاب است و مراد از مصاحب همجوار گفتهاند كسانى هستند كه با شخص در امرى مجتمع باشند مانند رفيق سفر و همدرس و همكار و هم منزل و همراه و هم بستر و امثال اينها و مراد از ابن سبيل معلوم است كه مسافر محتاج است و گفتهاند شامل مهمان هم ميشود و مراد از مماليك عبيد و اماء است و قمى فرموده شامل اهل و خادم هم ميشود و خداوند دوست ندارد كسيرا كه با اقارب و همسايگان و رفقا و زير دستان خود تكبر نموده و از معاشرت و مجالست با آنها تانف نمايد و مفاخره بر آنها كند و خودستائى و خودپسندى را شعار خويش سازد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ اعبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشرِكُوا بِهِ شَيئاً وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً وَ بِذِي القُربي وَ اليَتامي وَ المَساكِينِ وَ الجارِ ذِي القُربي وَ الجارِ الجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالجَنبِ وَ ابنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَت أَيمانُكُم إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ مَن كانَ مُختالاً فَخُوراً (36)
و عبادت كنيد خدا را و چيزي را شريك در عبادت او نكنيد و احسان كنيد بپدر و مادر و بخويشاوندان و يتيمان مردم و بفقراء و بهمسايه چه از خويشان باشند يا اجنبي باشند و بهم سفريها و باين سبيلها و كساني که در ملكيت شما باشند مثل عبيد و اماء يا در تحت اختيار شما باشند مثل اهل و عيال محققا خدا دوست نميدارد متكبر معجب افتخار كننده را.
اينکه آيه شريفه يكي از جوامع آيات است مشتمل بر اوامر اعتقادي، اخلاقي دستورات احكامي، مواعظ و نصايح است.
وَ اعبُدُوا اللّهَ عبادت بندگيست و حقيقت عبوديت اينست که خود را بنده او بداند و از تحت فرمان او بيرون نرود و خودسرانه عملي انجام ندهد و اينکه بالاترين مقام است براي بشر، در تشهد ميگويي (اشهد ان محمدا عبده و رسوله) و از مناجات حضرت امير عليه السّلام است
الهي كفاني فخرا ان تكون لي ربا و كفاني عزا ان اكون لك عبدا
و عبوديت مطلقه خاص محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و آل او عليهم السلام است که آنها از تحت فرمان او بيرون نرفتند و قدمي بر مخالفت او برنداشتند و جز رضاي او نخواستند.
وَ لا تُشرِكُوا بِهِ شَيئاً مراد شرك در عبادت است از پرستش بت و آتش و خورشيد و بقر و عجل و كواكب و ملائكه و جن و انبياء و اولياء و غير اينها حتي عمل عبادت را از روي هواي نفس يا جهت منافع شخصيه دنيويه انجام ندهد فقط
جلد 5 - صفحه 77
امتثال امر او باشد.
وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً ظاهر آيه پدر و مادر نسبي است لكن در اخبار بسيار تفسير شده بوجود مقدس محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و علي عليه السّلام چنانچه منسوب بآن حضرت است
انا و علي أبوا هذه الامة
و از روي اينکه تفسير ميتوان گفت که شامل اب روحاني که علماء باشند هم ميشود چنانچه گفتند
(الآباء ثلاثة: اب يولدك و اب يزوجك و اب يعلمك
و مراد از احسان در موارد فرق ميكند، در اينجا اطاعت آنها و دستگيري و محبت و ساير انحاء احسان است (وَ بِالوالِدَينِ) متعلق باحسان است يعني احسنوا بالوالدين.
وَ بِذِي القُربي احسان بخويشاوندان شامل اولاد و اولاد اولاد هر چه نازل شود و اجداد و آباء آنها هر چه بالا رود و اخوه و اخوات و اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها بمحبت و دستگيري و مراوده و معاشرت که صله رحم است و اليتامي ايتام مردم و احسان بآنها، حفظ اموال آنها و تربيت آنها و تكفل احوال آنها و دستگيري از آنها و قيام بامور آنها است.
و المساكين اعم از فقير و مسكين است چنانچه گفتند الفقير و المسكين اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا اداء حقوق آنها از زكوات و اخماس و صدقات و انفاق بآنها و اكساء آنها و اسكان آنها و ساير انحاء احسان.
وَ الجارِ ذِي القُربي تخصيص بذكر با اينكه ذي القربي را فرموده بود براي اينست که جار ذي القربي دو حق دارد حق قرابت و همجواري بلكه دارد اگر همسايه خويش باشد سه حق دارد: قرابت، اسلام، جواريت و اگر غريبه باشد دو حق اسلام و جواريت، و اگر كافر باشد يك حق جواريت.
وَ الجارِ الجُنُبِ همسايه بيگانه در اغلب كتب فقهيه و اخلاقيه منسوب بحضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است که فرمود آن قدر جبرئيل سفارش همسايه را كرد که
جلد 5 - صفحه 78
گمان كردم حكم ميراث براي آنها ميآيد.
وَ الصّاحِبِ بِالجَنبِ گفتند مراد همسفريست که در مسافرت حسن معاشرت و معاونت در امور بيك ديگر كنند و بعضي گفتند همسايه نزديك باصطلاح يك ديوار و يك بام چون در بعض اخبار دارد تا چهل خانه همسايه است و بعضي گفتند تا چهل زراع و ظاهر اينست که مناط صدق عرفيست.
وَ ابنِ السَّبِيلِ كسي را گويند که از وطن دور افتاده باشد و دست رسي بآن نداشته باشد و در غربت تهي دست شده باشد.
وَ ما مَلَكَت أَيمانُكُم ظاهر عبيد و اماء است که مملوك هستند ولي ممكن است مراد از ملكيت سرپرستي و بزرگتري خانوادهايست شامل اهل بيت ميشود بلكه ميتوان گفت که تعبير به (ما) نه (بمن) براي شمول بحيوانات مملوكه مثل دجاجه و حمار و اغنام و غير اينها هم ميشود.
إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ مَن كانَ مُختالًا تكبر بر فقراء و اقارب فقير زير دست و تفرعن و تبختر بر آنها و تنفر از آنها و دوري جستن است (فخورا) خود را گم كردن و خيال اينكه هم دوش آنها نيستند و فخريه و مباهات بر آنها، و اللّه العالم بما في كتابه.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 36)
در این آیه یک سلسله از حقوق اعم از حق خدا و بندگان و آداب معاشرت با مردم بیان شده است، و روی هم رفته ده دستور از آن استفاده میشود.
1- نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگی پروردگار و ترک شرک و بت پرستی که ریشه اصلی تمام برنامههای اسلامی است میکند، دعوت به توحید و یگانه پرستی روح را پاک، و نیت را خالص، و اراده را قوی، و تصمیم را برای انجام هر برنامه مفیدی محکم میسازد، و از آنجا که آیه بیان یک رشته از حقوق اسلامی است، قبل از هر چیز اشاره به حق خداوند بر مردم کرده، میگوید: «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید» (وَ اعبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشرِکوا بِهِ شَیئاً).
2- سپس میگوید: «و به پدر و مادر نیکی کنید» (وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً).
حق پدر و مادر از مسائلی است که در قرآن مجید زیاد روی آن تکیه شده و کمتر موضوعی است که این قدر مورد تأکید واقع شده باشد، و در چهار مورد از قرآن، بعد از توحید قرار گرفته است.
3- «همچنین به خویشاوندان» نیکی کنید (وَ بِذِی القُربی).
این موضوع نیز از مسائلی است که در قرآن تأکید فراوان در باره آن شده است، گاهی به عنوان «صله رحم»، و گاهی به عنوان «احسان و نیکی به خویشاوندان».
4- سپس اشاره به حقوق «ایتام» کرده، و افراد با ایمان را توصیه به نیکی در حق «یتیمان» میکند (وَ الیتامی). زیرا در هر اجتماعی بر اثر حوادث گوناگون همیشه کودکان یتیمی وجود دارند که فراموش کردن آنها نه فقط وضع آنان را به خطر میافکند، بلکه وضع اجتماع را نیز به خطر میاندازد.
5- بعد از آن حقوق «مستمندان» را یاد آوری میکند (وَ المَساکینِ).
زیرا در هر اجتماعی افرادی معلول و از کار افتاده و مانند آن وجود دارند که فراموش کردن آنها بر خلاف تمام اصول انسانی است.
6- سپس توصیه به نیکی در حق «همسایگان نزدیک» میکند (وَ الجارِ ذِی القُربی).
7- سپس در باره «همسایگان دور» سفارش میکند (وَ الجارِ الجُنُبِ).
«حق همسایگی» در اسلام به قدری اهمیت دارد که در وصایای معروف امیر مؤمنان علیه السّلام میخوانیم: ما زال (رسول اللّه) یوصی بهم حتّی ظننا انّه سیورّثهم: «آنقدر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در باره آنها سفارش کرد، که ما فکر کردیم شاید دستور دهد همسایگان از یکدیگر ارث ببرند».
در حدیث دیگری از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که در یکی از روزها سه بار فرمود:
و اللّه لا یؤمن: «به خدا سوگند چنین کسی ایمان ندارد ...».
یکی پرسید چه کسی! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: الّذی لا یأمن جاره بوائقه: «کسی که همسایه او از مزاحمت او در امان نیست»؟ 8- سپس قرآن در باره کسانی که با انسان دوستی و مصاحبت دارند، توصیه کرده، میفرماید: «و به دوست و همنشین» نیکی کنید (وَ الصّاحِبِ بِالجَنبِ).
البته «صاحب بالجنب» معنایی وسیعتر از دوست و رفیق دارد، به این ترتیب آیه یک دستور جامع و کلی برای حسن معاشرت نسبت به تمام کسانی که با انسان ارتباط دارند میباشد، اعم از دوستان واقعی، و همکاران، و همسفران، و مراجعان، و شاگردان، و مشاوران، و خدمتگزاران.
9- دسته دیگری که در اینجا در باره آنها سفارش شده، کسانی هستند که در سفر و بلاد غربت احتیاج پیدا میکنند و با این که ممکن است در شهر خود افراد متمکنی باشند، در سفر به علتی وا میمانند میفرماید: «و واماندگان» (وَ ابنِ السَّبِیلِ).
10- در آخرین مرحله توصیه به نیکی کردن نسبت به بردگان کرده، میفرماید: «و بردگانی که مالک آنها هستید» (وَ ما مَلَکت أَیمانُکم).
در حقیقت آیه با حق خدا شروع شده و با حقوق بردگان ختم میگردد و تنها این آیه نیست که در آن در باره بردگان توصیه شده، بلکه در آیات مختلف دیگر نیز در این زمینه بحث شده است.
در پایان آیه هشدار میدهد و میگوید: «خداوند افراد متکبر و فخر فروش را دوست نمیدارد» (إِنَّ اللّهَ لا یحِبُّ مَن کانَ مُختالًا فَخُوراً).
به این ترتیب هر کس از فرمان خدا سرپیچی کند و به خاطر تکبر، از رعایت حقوق خویشاوندان، پدر و مادر، یتیمان، مسکینان، إبن السبیل و دوستان سر باز زند محبوب خدا و مورد لطف او نیست. و هر کس که مشمول لطف او نباشد از هر خیر و سعادتی محروم است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.